top of page

...از خیر دریا و ساحل‌‌گذشتم و دست شیوا را‌گرفتم و همپای او از حاشیة باریکه آبی که از میان نیزار می‌گذشت، آرام آرام رو به دهکدة مجاور ویلا راه افتادم. طبیعت سر سبز شمال ایران و جنگل برای زنی که از جنوب آمده بود، تازگی داشت، جنگل دامنة کوه را تا قله، مانند مخمل سبزی پوشانده بود. آفتاب، هوای شرجی، ماسه‌های نرم و خنک و شیوا کافی بود تا سرشار و سبکبال، دامن پیراهن‌ام بالا می زدم و از آب و آفتاب و هوا لذّت می بردم.

خون‭ ‬اژدها. حسین‭ ‬دولت‌آبادی‭

£17.00Price

    Related Products

    bottom of page