ناسراندازان

" ناسراندازان  " روایت تمثیلی مردم دل به امیدی است که در آرزوی سامانی نو ودرخشش طلوعی تازه با مقصدهای متفاوتِ شمال،جنوب،شرق ،غرب وحومه همگی سوار بر اتوبوس اکاردئونیِ موهومی به فرمان ــ داری آقای احمد می شوند. اتوبوس آقای احمد (احمد ریش ) را اتوبوس های دیگر همراهی می کنند. اتوبوس هایی که رانندگان ومسافران برخی از آن ها با برنامه ریزی دقیق، خواندن شعر ، سر دادن شعارهای اغوا گر وبرافشاندن پرچم های متحدالشکل وتکان دادن عکس های متفاوتِ  آقای احمد تلاش می کنند تا در نشان دادنِ ارادت خود به آقای احمد وهمراهان از یکدیگر پیشی بگیرند ؛ غافل که کسانی قبل از آن که آقای احمد فرمان را در دست بگیرد برای کنترل اوضاع اتوبوس با او همراه شده اند ودر مسیر حرکت همگام با فرمان ــ دار  مبادرت به صدور دستورالعمل ها وقوانین  رذیلانه ای می کنند . قوانینی که به مرور زمان دراذهان بسیاری نهادینه شده؛ و  شکل دهنده ی اجتماعی می شود  با جدال ها ، نزاع ها ،دگرگونی ها ونیازهای یک جامعه ی فرهنگ پذیرِ جدید که ناخواسته تابع اندیشه ها و فرامین آقای احمد ، شاگردان وهمراهان اومی شود. قوانینی که خود به خود باعث پدید آمدن طبقات وگروهای رسمی وغیر رسمی فعال می شود . 
  دوره ی جدیدی  که عده ی بی شماری آن  را دوره ی گذار می پندارند ، هرچندکسانی جسارت کرده، این مسیر را انحرافی می دانند واین پندار را توهمی هولناک؛ واعلام می کنند که این حرکت ،حرکتی سوی جمهوری زوال است .
سرانجام  زن ها که اسیر ظلمی مضاعف شده اند با  خدشه به فرامین صادر شده و تشکیل گروه های کاکل افشان ، نا سرانداز، عطر افشان ،سکوت کننده ،پاک شونده، مستعار نویس در برابر هدایتیان ،عمامه داران ، مرگ آفرینان ،سرکوبگران، کشتار کنندگان می ایستند وبه جمع سلول نشینان ، خون نثاران ، لاله کاران  ،شمع افروزان  ، گرده افشانان و... می پیوندند. و سرانجام در غروب یک روز پاییزی، زن ــ دختر زاینده ...